روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

morning report حال گیری شد

تو اولین morning report قرار شد من مریضی رو که بزوار بود و شنبه عملش کرده بودیم رو معرفی کنم نفر 4م من بودم که استاد فرمودن نفر سوم برم معرفیش کنم. بعد یه اشتباهی رخ داد و من تاریخ ترخیص مریض رو اشتباه گفتم و خلاصه یه سوء تفاهمی این وسط ایجاد شد و ازونجا که یکی دیگه از رزیدنتا این وسط باید جواب میداد و خفتش کردن. بعدش که فهمیدم رفتیم پیش رئیس گروه و جریان رو براش گفتم ولی این دوستمون هم گیر داد که حتما پرونده های قبلیش رو پیدا کنین برای من بیارین ببینم چی شده؟ بعدش رفتیم اتاق عمل یه اسپلنکتومی داشتیم خیلی خفن بود و با احمد خان عملش کردیمو همه چی به همه جا چسبیده بود. و حتی مجبور شدیم که یه تکه از دیافراگم رو هم برداریم. و بعدشم ترمیم کردیم. بعدش یه عمل B.C.T  بود با دایسکشن آگزیلا و آخر هم یه core needle biopsy

کشیک خراب

یاعت 3 صبح با صدای زنگ تلفن بیدار شدم. سال یکی مژده داد باز p.u پرفوره داریم. رفتیم اتاق عمل و بازهم یه کار تکراری دیگه. بعدشم رفتم اورژانس رو دیدم و بعدشم یه خواب نصفه نیمه و اومدیم بخش و با جناب سرهنگ راند کردیم . اومدیم اتاق عمل و گفتیم مریضا رو زود بگیریم که شلوغه. یه دفعه راند اساتید شروع شد و بی خودی معطل شدیم. خلاصه نزدیکای 10 رفتیم اتاق عمل و دو تا مریض انسدادی باز کردیم که هر دو تاش بزوار داشتن. دو تا هرنی اینگوینال داشتیم که خیلی داغون داشتیم که اشکم درومد. بعدشم که این خورده ریزا بود که جمعاً 8 تا شدن. بعدشم که جنازمون رو جمع کردیم اومدیم

p.u پرفوره

درمانگاه فوق العاده شلوغ بود و کلی مریض بستری کردیم. بعدشم یه P.U پرفوره اومد که جناب سرهنگ گفت تا من هستم ببرینش اتاق عمل. کلی این در اون در زدیم با اتند بیهوشی حرف زدیم مریض رو بدون ok قلب نخوابوندن بعدش دیگه شانسی مشاوره قلبش انجام شد و مریض رو بردیم و عمل شد . عملش هم خیلی خوب درومد و جناب سرهنگ هم نیومد تو عمل و فقط نیگاه می کرد. سال دویی هم تصادف کرده بود و کلاً تو حال و هوای تصادفش بود. به شوخی بهش گفتم شانس ما رو نگاه اِد تصادفی بهمون دادن. اورژانس هم شلوغه ..تا بعد 

اولین کشیک بعد از تعطیلات

دیروز طبق قولی که به پاشا داده بودم به جاش شیفت وایسادم و کلا هم دو بار بهم زنگ زدن. خلوت بود و بعد از مدت ها هم یه CV line گذاشتم. کلاً روز خوبی بود صبح بوستان گردی و عصر وشب هم کتابخونی. امروز هم که کشیک خودمونه.صبح رفتیم مریض ICU  رو ببینیم که هنوز منتقلش نکردن. و قراره برای شستشوی زخمش ببریمش اتاق عمل. صبح هم که با جناب سرهنگ که الان دیگه استاد شده خوش و بش کردیم. امیدوارم کشیک خوبی باشه

تحویل بخش

امروز اولین نفر بودم که رفتم بخش سال یکسم هم بود بقیه شازده ها نیومده بودن. خلاصه بعدشم استاد اومد و رفتیم تحویل بخش. قرار هم شد مریضای شب قبل هم به امروز تحویل داده بشه که یه بنده حقیری گیر داده بود من قبول نمی کنم که گفتمانی کردیم که ...نهایتاً ما 3 تا مریض داریم البته یکیشون ویزیت روزانه داره. 2تا مریض دیگه هم تو آی سی یو هستن.

آخرین کشیک عید

روز 13 ختم به خیر شد و الان که دقیقاً 2 ساعت و نیم از روز 14 عید میگذره خبر خاصی نیست. الان از اتاق عمل اومدم سرویس زنان یه عمل داشتن که چون احتمال خونریزی می دادن منم رفتم که اونم خبر خاصی نبود. قراره امروز ساعت 7 بخش رو به هم دیگه تحویل بدیم و و السلام

کشیک روز دوم و سوم

از یکشنبه شب شروع می کنیم:
یه بیمار با خونریزی از معده داشتیم در زمینه سرطان پیشرفته معده که stable نبود و رضایت به عمل هم نداد هرچند همراهاش هم که برادر و خواهرش بودن. اصرار داشتن
که صبر کنیم تا پسر بزرگش بیاد. شکر خدا تا امروز که با اقدامات اولیه و احیا حالش خوبه. 
دوشنبه :
بیــــــــــــــــــچاره شدیم اول یه آپاندیست بردیم بعدش یه جسم خارجی در رکتوم که مجبور شدیم شکمش رو باز کنیم. بعدش یه ایسکمی اندام که سر این من چقدر حرص خوردم. مریض رو بردیم اتاق عمل به استاد هم زنگ زدیم بیاد. حالا فهمیدیم رگ مصنوعی نیست بدو این ور اون ور مسئول اتاق عمل رو زنگ زدیم بهش خلاصه ختم به خیر شد. این اولین باری هم بود که من آناستوموز fem-fem رو میدیدم. خلاصه دیدیم استاد هم اومده اتاق عمل یه مریض تعبیه تراکوستومی هم گرفتیم. بعدش یه آپاندیسیت اومد خیلی مزخرف بود پدرمون درومد یه چیز گانگرنه و رتروسکال. بعدش یه بچه 10 ساله داشتیم که دستش رو زده بود تو شیشه و مشکوک به ترومای شریانی. که اکسپلورش کردیم چیز خاصی نبود. بعدشم که یه دبریدمان داشتیم..خلاصه جنازمون رو بردیم بیرون از اتاق عمل..
امروزم که یه انسدادی داریم احتمالا پارشیل باشه. مریضایی که دیروز عمل کردیم خووبن ..تا ببینیم این روز 13ی چه شانسی دارین ما

اولین کشیک عید

و به نام خدا اولین روز چیفی رو شروع کردیم. صبح ساعت 7 اومدیم بخش رو از ع تحویل گرفتیم یه راند داشتیم در حد تور یه روزه در بیمارستان. بعدش که تموم شد استاد ن اومدن و باز دوباره راند یعنی این پاهای من دیگه داغون شد. بعدش یه مریض پریتونیت داشتن از دیروز که بردیم و عملش کردیم. حالا اول دس گرمی یه چیز عجیب غریبی درومد امنتوم ملتهب نکروزه بقیه احشا سالم. دیدیم بهتره و امرهم شوری بینهم کنیم زنگ زدیم به استاد ایشون هم فرمودن بگین کیوون بیاد اون بنده خدا هم از خونه کشیدیم اومد دید و اونم گفت منم تا حالا همچین چیزی ندیدم ( شانس ما رو داشته باشین اولین عمل چیفی) خلاصه با استاد دوباره مشورت کردیم و امنتکتومی کردیم و بعد رفتیم اورژانس هم یه سری زدیم و تا بعد...