دیشب که بازم طبق معمول کشیک ها زنگ میزدن و نمیزاشتن ما بخوابیم . امروز صبح هم که بلند شدم ( تازه اونم ساعت ۶) مثل این در به درا سر تا ته بیمارستان رو چرخیدم . همه جا مریض داشتیم . بعدش اومدم اتاق عمل. یه آپاندیسیت امروز عمل کردم با یه آناستوموز روده زدم . انقدر روده رو گَمبی زدم که دیگه داشت حالم بد میشد . کلاً جاهایی که قبلاً رفته بودم کسی طرفدار گمبی نبود. بعدشم با استاد رفتیم سر یه عمل تومور ویلمز که مریض خونریزی داشت و مجبور به پَک کردن و second look شدیم .دست آخر هم اینکه یه کودکی داشتیم که با دردهای مزمن شکم اومده بود و بالاخره قرار بر جراحی شد وقتی شکمش باز شد یه قسمتی از روده باریکش افزایش ضخامت داشت که اونو برداشتیم و باز هم سوچور زدن ما شروع شد. خلاصه امروز چرخ خیاطی شده بودم. این وسطا هم دوستان اطفال مشاوره اورژانس دادن که مریض نوموتوراکس کرده زیر ونتیلاتور و ...خلاصه این شد که مریض هم عکسش نرمال بود هم O2 saturation=91% داشت هم سمع ریه هاش نرمال بود خلاصه خدایا ما را نجات بده...بعدشم که از بخش زنگ میزدن که بیا کارا مونده . ما هم به این فکر میکردیم که الان که دیگه ساعت کاری ما تموم شده و ای آن ها که کشیک می خرید. چرا سر ساعت نمیاین تحویل بگیرین.فردا و پس فردا جفتش کشیکم
امروز هم طبق معمول فستیوال ما از ساعت 8 شروع شد. تازه ما امروز به یکی از رزیدنتای اطفال که فارغ التحصیل شده عمل circumcision رو آمزش دادیم که کلی حال کرد و مارو دعا کرد. یکی از اینترن هامون اومد وسوچور زد و کلاً امروز تیریپ آموزشی برداشته بودم. امروز هم کشیکم که پیرو مذاکرات قبلی اتاقمون رو عوض کردن و امیدواریم که این اتاق خوش یمن باشه و به ما کمتر زنگ بزنن. البته تا الانش که این طور نبودهو الان تو اتاق عمل نشستم و منتظر یه مریضم که از محل عمل circumcision ش که 2روز پیش بوده خونریزی داره . باباش کلی شاکیه و اصلا تو گوشش نمیره که 2 روز پیش که عمل شده خونریزیش به خاطر دستکاریای خودشونه که تو خونه خواستن پانسمانشو عوض کنن. مرتب میگه رگشو خوب نبستین ..خلاصه امیدوارم مشمول ضرب المثل " سالی که نکوست از بهارش پیداست " نشیم
دیروز اولین کشیکم تو این مرکز جدید بود و باز طبق معمول ما طی دو نوبت یکبار در ساعت 1 صبح و یکبار در ساعت 3 صبح ما رو بیدار کردن و باز هم طبق معمول همه چی نرمال و ... کلا خیلی داغونم ...روتینشون اینه که تا 5 بعدازظهر هستیم . من زنده از دست این اطفالیا در برم خیلی شانس آوردم
امروز اولین روز حضور در بیمارستان جدید بود . استادمون خیلی مهربونه یه خانم دکتره که کل بخش اطفال رو اون می چرخونه. امروز هم طبق معمول بخش های قبلی تا 6-7 اتاق عمل بودم بعدشم کلی مشاوره داشتم . یه آپاندیسیت هم به پستم خورد که در کل خوشم نیومدو اصلا معلوم نبود تو پرپریتوئنیم تو شکمیم. یه کت دان هم اومدیم از رو وایر عوض کنیم که فهمیدیم اصلا انگار اولشم کار نمی کرده. قرار شد ماده حاجب بزنیم عکس بگیریم که این وسط کاتتر درومد. استاد هم از ما شاکی شد که چرا فیکس نشده بعد به نرس مسئولش که چرا این بچه رو ول کردین رفتین. خلاصه از پاش که نشد . استاد ازش یه cv line از گردنش گرفت. از بیمارستان که اومدیم بیرون با استاد البرز خان رفتیم یه تبلت خردیدم galaxy 7.7 قیمتا خیلی باحال بود یه دفعه به فاصله 50 سانت 200 تومن تفاوت قیمت بود . تو ماشین به البرز گفتم باور کن اینایی که ما خریدیم دست دوم بود. حالا جالبش اینه با این که دو تا گرفتین یارو 2 زار تخفیف نداد با یه محافظ و یه کیف به سلامتی یک و دویست و چهل تموم شد
تا حالا که کشیکم بد نبوده. یه مشاوره باز امروز از NICU داشتم . متن مشاوره که اومد نوشته بودن دست وپای بجه کبود شده گفتم نکنه ایسکمی باشه. بهد که رفتیم دیدم یه فلوی نوزادان خوشحال اونجاست که واسه کشیدن بخیه "کت دان" مشاوره داده..یعنی من ازین کابوس اطفال کی راحت میشم خدا میدونه..خدایا تا صبح به خیر بگذرون
امروز روز آخر جراحی اطفال یک بود و از ماه بعد باید برم یه بیمارستان دیگه . البت اون نزدیکه و مثل این یکی تو برهوت نبود. امروز روز خوبی بود و سنگین نبود. هرچند عملی واسه ما نداشت ولی خوب روز روز آخرُ . با اساتید عکسای یادگاری گرفتیم و " اگه خوبی بدی دیدین حلال کنینُ" و ازین حرفا. امشبم آخرین کشیکم تو این بیمارستانه. تا الانش که بد نبوده. یه مریض رو زنگ زدن برم ببینم. گفتن می خوان کمرخصش کنن. رفتیم اورژانس دیدیم کسی نیست فرمودند که شما دیر اومدی ما هم مرخصش کردیم . خداییش نامردا شب آخزه یه حالی به ما بدین . تا صبح بیدار نیگرمون ندارین . من بدبخت فردا هم کشیکم( آخرین کشیک سال دویی تو بیمارستان خودمون )
طبق روتین شانس ما از همون موقع که رفتیم اتاق عمل تا 3 صبح طول کشید . اولیش که یه دوست کراکی بود با انسداد معده و بعدش هم پرفوراسیون معده. که الحمدلله چیزی که نداشت، آناتومی درست و حسابی بود. بعدشم که یه خانم 84 ساله بود با پریتونیت که دستش درد نکنه همه چی به همه جا چسبیده و شکم سیدینگ کامل داشت . حالا تو این هاگیر واگیر سرپرستار اتاق عمل با یکی ازین زیر دستیاش دعواش شده گوشیش رو گرفته دستش داره چپ و راست زیرآب میزنه . هیش کی به داد ما نمیرسه . وقتی هم بهش میگیم فلان چیزو بدین تازه شاکی میشه که چرا شلوغش میکنین. یعنی بعضی وقتا یَک احساس خفه کردنی بهم دست میده که نگوووووووو. الانم با 3 ساعت خواب اومدیم بیمارستان اطفال می بینیم که یه لیست عمل 13 نفره داریم البته نیمه پرش اینه که 4 تا هرنی داریم که من دوس داری یَم .
امروز بیمارستان اطفال روز بسیار راحتی بود البته اول صبح که اومدم یه بچه ای فوت شده بود همراهاش خیلی گریه زاری میکردن دلم به حال مادر پدرش خیلی سوخت..حدوداً ساعت 12 کارم تموم شد اومدم بیمارستان خودمون چون کشیکم . الانم تو اتاق عملم یه مریض داریم با کلی هوای آزاد زیر دیافراگم منتظریم دوستان بی هوشی بخوابوننش. بهدشم یه پریتونیت داریم انگار .به نظرم ازون شباست . خدا به خیر کنه تا صبح