-
کمر به فریاد آمد
یکشنبه 16 مهر 1391 22:49
دیشب که به خیر و خوشی گذشت . البته یه بار واسه یه هرنی اینکارسره ما رو بیدار کردن که به حول و قوه الهی برگشتن سرجاشون و ما در لیست عمل امروز گذاشته بودیمش. این ها به کنار امروز رفتیم سر یه عمل dolichosigmoid استاد فرمودن برو منم دارم میام. ما هم گفتیم با برش Pfannenstiel بازش کنیم. استاد گفتن برووووو. ما هم رفتیم و...
-
مرخصی دو روزه
شنبه 15 مهر 1391 21:16
امروز زیاد پرکار نبود و ما باز هم امروز در قامت استاد به یکی از رزیدنت های اطفال circumcision بیاموختیم و یه کلستومی گذاشتیم البته لوپ رو استاد بیرون آورد و همچنین یک تنه یه اینتوساسپشن را هم عمل نمودیم که لنف نود های متعددی هم در مزوی روده بود که ما فهمیدیم که چه جوری ازین ها باید بیوپسی گرفت یعنی استاد جان به ما...
-
راند با استاد
پنجشنبه 13 مهر 1391 14:30
امروز صبح استاد محترم اومدن و با هم راه افتادیم تو بیمارستان مریضا رو ویزیت کردن . استاد فرمودن من موندم تو چه جوری هر روز صبح راند میکنی و ۸ هم اتاق عملی .( راندمون ۲ ساعت طول کشید) بعدش ما رفتیم واسه یه مریضی که chest tube گذاشته بودیم مجدداً یکی دیگه گذاشتیم چون هنوز ریه باز نشده بود و بابلینگ هم داشت. الانم که...
-
استاد آنترولیز شدم
چهارشنبه 12 مهر 1391 19:27
تازه از بیمارستان رسیدم. امروز با این که خیلی طول کشید ولی خسته کننده نبود. به نظرم دو تا علت می تونه داشته باشه. اولیش اینه که یه سری عمل داشتم که خودم خیلی حال کردم . دومیش هم اینه که اکثر اوقات نشسته بودم.یه کوچولو داشتیم که تومور بزرگی تو شکمش بود و نمیشد درش آورد. فقط بیوپسی شد. بعد یه ختنه داشتم. بعدی که پدرم...
-
شوخی شوفری
سهشنبه 11 مهر 1391 20:19
تازه از بیمارستان رسیدم. کلا روز مزخرف و خسته کننده ای بود. اول صبح که دانیال حالمو گرفت. با اون smsی که از موبایل من برای اینترنم فرستاد. کلی انرژی گذاشتم تا گندشو درست کنم. بعدش که دید خیلی حالم بده و می خوام حالشو بگیرم. ترسید خودش به اینترنه زنگ زد گفت sms رو من فرستادم. جالبش این بود که خود اینترنه فهمیده بود....
-
یه روز سبک
دوشنبه 10 مهر 1391 19:01
روز خوبی بود و خستگی نداشت. یه عمل فتق نافی داشتم . با دو تا circumcision حدودای ساعت 1 دیگه عملی نداشتیم. و بی کار بودم ولی ازونجا که مجبورم تا 5 تو بیمارستان بمونم رفتم پاویون که هنوز سر بر بالش ننهاده، استاد زنگ زدن که بچه یکی از پرسنل زمین خورده و صورتش نیاز به بخیه داره . رفتیم اتاق عمل و براش بخیه زدیم برگشتیم...
-
3 روز فراموش نشدنی
یکشنبه 9 مهر 1391 19:52
یعنی رسماً دارم میمیرم. دقیقا 3 روز پشت سر هم کشیم بودم . ای بر باعث و بانیش لعنت. انقدر حالم خرابه که اصلا یادم نمیاد 24 ساعت قبل چی کار کردم. یه چیزایی یادمه مثلا یه انسداد روده اومده بود. یه بچه 4 ساله که قبلا عمل کازای شده بود. اونو عمل کردم . پدرم درومد تا روده هاش آزاد شد. دیگه داشتم کلافه میشدم که به استاد گفتم...
-
بازم یه intusuception
شنبه 8 مهر 1391 10:06
صبح ساعت 1 باز یه مریض intusuception اومده بود و بازم سونو شد و گفته بودن توده ساب هپاتیک (intusuception) و با توجه به چی و چی و چی...ما نمی تونیم reduction کنیم . ما هم به استاد آنکال اطلاع دادیم . فرمودند بنویسین ضمن احترام به نظر رزیدنت محترم رادیولوژی اینایی که نوشتن منعی جهت reduction نیست. تشریف بیارن . ما هم...
-
پا در میانی می کنیم
جمعه 7 مهر 1391 20:40
دیشب یه مریض رو آوردن با شکایت از آسپیراسیون جسم خارجی . انگار پوره سیب زمینی بوده . معاینش کردم همه چیش خوب بود نه دیسترس تنفسی داشت نه گرافی و معاینش مشکل دار بود. گفتیم فعلا تحت نظر بمونه که نیم ساعت بعد زنگ زدن گفتن فلوی گوارش!!!! مریض رو اتفاقی دیده گفته این برونکوسکوپی میخواد. باز رفتیم 3 صبح مریض رو دیدیم...
-
اولین کت دان که زیاد دلچسب هم نبود
پنجشنبه 6 مهر 1391 20:23
امروز کشیکم و متاسفانه دو روز هم پشت سر هم هستم یعنی فردا هم هستم . تا الان چیز مشکل داری نداشتم نگرانیم بیشتر به خاطر اینه که خانم دکتر استادمون آنکال نیست و یکی دیگه از اساتیده که مغمولا پیدا کردنش سخته. چند ساعت پیش هم یه کت دان داشتم. این یکی رو دیگه میشه گفت اولین کت دانی بود که خودم گرفتم .بچه 34 روزه بود. قرار...
-
چرخ خیاطی
چهارشنبه 5 مهر 1391 23:37
دیشب که بازم طبق معمول کشیک ها زنگ میزدن و نمیزاشتن ما بخوابیم . امروز صبح هم که بلند شدم ( تازه اونم ساعت ۶) مثل این در به درا سر تا ته بیمارستان رو چرخیدم . همه جا مریض داشتیم . بعدش اومدم اتاق عمل. یه آپاندیسیت امروز عمل کردم با یه آناستوموز روده زدم . انقدر روده رو گَمبی زدم که دیگه داشت حالم بد میشد . کلاً جاهایی...
-
سالی که نکوست
سهشنبه 4 مهر 1391 20:40
امروز هم طبق معمول فستیوال ما از ساعت 8 شروع شد. تازه ما امروز به یکی از رزیدنتای اطفال که فارغ التحصیل شده عمل circumcision رو آمزش دادیم که کلی حال کرد و مارو دعا کرد. یکی از اینترن هامون اومد وسوچور زد و کلاً امروز تیریپ آموزشی برداشته بودم. امروز هم کشیکم که پیرو مذاکرات قبلی اتاقمون رو عوض کردن و امیدواریم که این...
-
شام مهمون البرز بودیم
سهشنبه 4 مهر 1391 00:26
وقتی از بیمارستان اومدم بیرون حدودای ساعت 6 بود . 7.30 ممل با خانومش اومدن دنبالم به همراه پاشا و عیالش مهمان ضیافت شام البرز جان بودیم در سعادت آباد به مناسبت قبولی پسرم در امتحان رزیدنتی . بعد از مدت ها کلی گفتیم و خندیدیم . دیگه آخراش کم مونده بود صاحب رستوران کلید رو بهمون بده بگه وقتی رفتین درُ قفل کنین
-
اولین کشیک بخش جدید
دوشنبه 3 مهر 1391 15:21
دیروز اولین کشیکم تو این مرکز جدید بود و باز طبق معمول ما طی دو نوبت یکبار در ساعت 1 صبح و یکبار در ساعت 3 صبح ما رو بیدار کردن و باز هم طبق معمول همه چی نرمال و ... کلا خیلی داغونم ...روتینشون اینه که تا 5 بعدازظهر هستیم . من زنده از دست این اطفالیا در برم خیلی شانس آوردم
-
اولین روز بخش جدید
یکشنبه 2 مهر 1391 00:42
امروز اولین روز حضور در بیمارستان جدید بود . استادمون خیلی مهربونه یه خانم دکتره که کل بخش اطفال رو اون می چرخونه. امروز هم طبق معمول بخش های قبلی تا 6-7 اتاق عمل بودم بعدشم کلی مشاوره داشتم . یه آپاندیسیت هم به پستم خورد که در کل خوشم نیومدو اصلا معلوم نبود تو پرپریتوئنیم تو شکمیم. یه کت دان هم اومدیم از رو وایر عوض...
-
اینجا هم اطفااااال
پنجشنبه 30 شهریور 1391 22:20
تا حالا که کشیکم بد نبوده. یه مشاوره باز امروز از NICU داشتم . متن مشاوره که اومد نوشته بودن دست وپای بجه کبود شده گفتم نکنه ایسکمی باشه. بهد که رفتیم دیدم یه فلوی نوزادان خوشحال اونجاست که واسه کشیدن بخیه "کت دان" مشاوره داده..یعنی من ازین کابوس اطفال کی راحت میشم خدا میدونه..خدایا تا صبح به خیر بگذرون
-
اخرین کشیک ها
چهارشنبه 29 شهریور 1391 20:01
امروز روز آخر جراحی اطفال یک بود و از ماه بعد باید برم یه بیمارستان دیگه . البت اون نزدیکه و مثل این یکی تو برهوت نبود. امروز روز خوبی بود و سنگین نبود. هرچند عملی واسه ما نداشت ولی خوب روز روز آخرُ . با اساتید عکسای یادگاری گرفتیم و " اگه خوبی بدی دیدین حلال کنینُ" و ازین حرفا. امشبم آخرین کشیکم تو این...
-
شیرینی دادیم
سهشنبه 28 شهریور 1391 20:16
دلمون رو برای همه هرنی ها صابون زده بودیم ولی یکیش از دست رفت و البت چه خوب شد هم که از دست رفت چون استاد " خفن" اومد همونو عمل کرد و ما یک نکته بسیار مهم را از ایشان یاد گرفتیم. خلاصه آخر ماجرای امروز این شد که با استدلال به اینکه هرنی زیاد عمل کرده ایم به ما گفته شد باید شیرینی بدهی و ما و یکی دیگر از...
-
بیداری طبق معمول
سهشنبه 28 شهریور 1391 08:49
طبق روتین شانس ما از همون موقع که رفتیم اتاق عمل تا 3 صبح طول کشید . اولیش که یه دوست کراکی بود با انسداد معده و بعدش هم پرفوراسیون معده. که الحمدلله چیزی که نداشت، آناتومی درست و حسابی بود. بعدشم که یه خانم 84 ساله بود با پریتونیت که دستش درد نکنه همه چی به همه جا چسبیده و شکم سیدینگ کامل داشت . حالا تو این هاگیر...
-
خوب شروع شد اما . . .
دوشنبه 27 شهریور 1391 19:16
امروز بیمارستان اطفال روز بسیار راحتی بود البته اول صبح که اومدم یه بچه ای فوت شده بود همراهاش خیلی گریه زاری میکردن دلم به حال مادر پدرش خیلی سوخت..حدوداً ساعت 12 کارم تموم شد اومدم بیمارستان خودمون چون کشیکم . الانم تو اتاق عملم یه مریض داریم با کلی هوای آزاد زیر دیافراگم منتظریم دوستان بی هوشی بخوابوننش. بهدشم یه...
-
جشنواره هرنی
یکشنبه 26 شهریور 1391 12:27
امروز تا الان تقریباً ترکوندما...4 تا هرنی (فتق ) پشت سر هم یه تنه عمل کردم . فلوی محترم اعتماد کرده و هی پشت سر هم می خوابونیم عمل میکنیم اصلاً جشنواره هرنی زدیم. امیدوارم امروز زیاد طول نکشه .هرچند دیشب که کشیک بودیم شب خوبی بود و کسی به کار ما کار نداشت
-
اولین عمل مستقل در بخش اطفال
شنبه 25 شهریور 1391 21:36
امروز برگشتیم بیمارستان و بعد از کلی خوابیدن و استراحت مطلق.دیگه کم مونده بود زخم بستر بگیرم. خلاصه امروز رفتیم بیمارستان طفلان و از اول با همه چاق سلامتی و امروز در یک حرکت انقلابی فلوی محترم اصلا دست نشست بیاد سر عمل و ما یک هرنی که circumcision هم داشت را پوست تا پوست در ید قدرت خود گرفتیم و بسیار از این عمل...
-
رفتیم مرخصی
دوشنبه 20 شهریور 1391 14:31
با اینکه دیشب کشیک بودم ولی خداییش خیلی خوش گذشت و کسی زنگ نزد. یعنی زیاد ما رو در به در نکردن امروز هم دارای بار آموزشی بود و وقتی یه فسقلی رو واسه کت دان آوردن و ما خودمون اکسپلور فرمودیم. فلوی محترم گفت که اینی که پیدا کردی احتمالاً شریانه و دوباره جستجو فرمودن و وریدی به باریکی مو پیدا شد که اصلاً نفهمیدیم این...
-
ترمیم مثانه
شنبه 18 شهریور 1391 21:46
امروز رو دوستان رزیدنت زنان زحمت کشیدن و تا ساعت 3 ما رو بیدار نیگر داشتن. بعدشم که صبح کله سحر رفتیم بیمارستان اطفال و امروز یک اقدام جدیدی رو بنده انجام دادم و اونم این بود که ما برای اولین بار یک مثانه سفره شده رو در دو لایه دوختیم و فهمیدیم که لایه اول(مخاط) را باید با نخ کرومیک دوخت و لایه دوم (عضله) رو با نخ...
-
آنوریسم آئورت زنده نموند
جمعه 17 شهریور 1391 22:18
خوب از کشیک سال دویی تو بیمارستان خودمون بگم. اول از همه که یه مریض داریم شکم مثبت یعنی بدوبدو باید ببریمش اتاق عمل 4 تا از پسراش خیلی شیک اومدن انگشت زدن که بابا بیخیال این که طوریش نیست ما رضایت به عمل نمیدیم. بعدش زنگ زدن یه مریض با آنوریسم آئورت پاره شده رو دارن اورژانسی میبرن اتاق عمل و به قول معروف هنوز امید هست...
-
دیوونه نشم خوبه
جمعه 17 شهریور 1391 11:59
24 ساعت قبل بسیار مزخرف بود کشیک بیمارستان اطفال بودم . کل وقتم شده بود مشاوره های الکی جواب دادن. یه مشاوره گذاشتن دوستان رزیدنت اطفال اونم اورژانس از نظر کشیدن بخیه. من موندم چطوره تو کل بیمارستانای این مملکت استاژر میاد بیمارستان بخیه زدن رو بهش یاد میدن. اینترن که میشن واسه امتحان بخش جراحی ازشون انواع و اقسام...
-
یه عمل جدید دیدیم
چهارشنبه 15 شهریور 1391 21:32
امروز بسی روز خوبی بود و ما کلاْ تا ساعت ۱ مهمان اتق عمل نبودیم. امروز استاد ژپتو به شوخی فرمودن راه افتادی دیگه این آقای فلو بهت که عمل میده. و ما هم رنگ به رنگ شدیم و تیریپ خجالتی و ...امروز یه عمل کلستومی هم دیدیم که بسی برای ما آموزش داشت و به قول استاد اگر روزی روزگاری در بلادی far from the کلیه امکانات یه بچه ای...
-
شانس نداریــــــــم
سهشنبه 14 شهریور 1391 21:10
نمی دونم اون موقعی که شانس تقسیم میکردن ما کجا بودیم ..امروز خیر سرمون دیدیم روز جهانیه فتقه( هر موقع یه عملی زیاد باشه بچه های اتاق عمل میگن روز جهانیشه ) امروز 6 تا عمل فتق داشتیم که بماند که چه جوری هیچ کدومش به ما نمیرسید . دلمون خوش بود که اقلاً زود تموم میشه . نشون به اون نشون که هی از در و دیوار مریض سر پایی و...
-
UDT عمل میکنیم
دوشنبه 13 شهریور 1391 19:24
یعنی از همون لحظه ای که پست قبلی رو تموم کردم تا 7 صبح دمار از روزگار ما درآوردن. یعنی شما بگی من پلک رو هم گذاشتم نذاشتم. صبح هم رفتیم ویزیت بخش و ... امروز آقای فِلو به ما مرحمتی کردن و UDT دادن به ما یه 60-50% رو خودمون بریم که بسی کیفور شدیم . امروزم طی یه حرکت انقلابی درخواست جابجایی کشیکمون رو فکس کردیم ....
-
یک روز نفس گیر
دوشنبه 13 شهریور 1391 03:15
الان ساعت 3 و 15 دقیقه صبحه دوشنبس... دیروز خیلی سنگین بود یعنی مثل کش تنبون هی ازین اتاق به اون اتاق یکی دو تا هرنی به تورمون خورد یه کم اعصابمون اومد سر جاش وی تا 7 شب تو اتاق عمل بودیم که یه دفعه گفتن یه مشاوره اورژانس دارین رفتم تو اورژانس دیدم یه دختر 8 ساله اومده با علام آپاندیسیت که اومد و لاپاروسکوپی شد ....