روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

یه آپاندیس خفن

داشتم از بیمارستان می رفتم که آقای پاشا حالش بد بید به من گفت به جاش برم سر عمل با سال یکیش رفتم یه آپاندیسیت عمل کردیم خیلی خوشم اومد ازون ژرفوره ها بود که یه حالی هم به سکوم داده بود کلا سخت ترین آپاندیسیتی بود که رفته بودم اوضاع جورب بود که سال ۴ پاشا هم اومد سر عمل تا خیالش راحت بشه و به من کمک می کرد . یه عمل باحال دیگه هم دارن موندم برم خونه یا بمونم

امان ازین معتادا

نشون به اون نشون که ما صبح دیروز خودمون رو چشم زدیم داشتیم از اتاق عمل بیرون میومدیم که زنگ زدن گفتن دو تا عملی داریم یکیش که یه مریض ICU بود که لیک صفرا داره دقیقا هم معلوم نیست از کجاشه بعدیش که پدر ما رو در آورد یه مریض معتاد تزریقی بود که اول فکر کردیم سوراخ شدگی معدس بعدش که شکم باز شد روده باریکش تو چند جا پاره شده بود که عملش 3 ساعت طول کشید ولی واسه من خیلی آموزشی بود . لازم به ذکره دوست معتاد تا 24 ساعت هم تو اورژانس مونده بود و رضایت به عمل نمی داد .. کلا پدرمون درومد

تعطیلاته

دیشب که عمل اورژانس نداشتیم . امروزم که اومدیم تا مریض آوردیم اتاق عمل یکیش یه زخم دیابتی بود یکی دیگه هم یه خلبان بود که آشنای رزیدنت ارشد جدیدمون درومد و یه جسم خارجی تو بازوش بود که درآوردیمش . برم یه کم استراحت کنم واقعا خیلی این عملای سنگین داشتیم

اولین کت دان بزرگسال

امشب تو اتاق نشسته بودم که سال یکی سابق اومد و گفت یه مریض داریم که تو ادم ریه هست و رگ هم نداره و INR اونم خیلی بالاست نمیشه براش CV line گذاشت . میشه بریم کت دانش کنیم منم تا حالا کت دان انجام نداده بودم البته خودم می دونم آخر آبرو ریزیه که تو این سن و سال جراحی هنوز این کارو نکردم خب چرا دروغ بگم همیشه واسه مریضامون  CV line گذاشتیم . و کلا تو این 18 ماه فقط 2 بار دیده بودم چی کار میکنن . خلاصه با اعتماد به نفس کامل رفتم بالا سر مریض اول از ورید فمورش که اتفاقی پیدا کردم یه لازیکس براش زدم . بعدش با بدبختی تو این خراب شده یه ست دنوده پیدا کردم و به طرز خیلی جالبی وریدش پیدا شد البته اولش رگه خوب نبود ولی یه کم که سرم زدم راه افتاد و فیکسش کردم . خیلی بهم مزه داد و راستشم به سال یکی قبای گفتم که دفعه اولم بوده بنده خدا فکر می کرد دارم براش کلاس میزارم باورش نمیشدو خلاصه اینم از اولین کت دان بزرگسال

سنگین ترین کشیکی که داشتم

آخرین کشیکم تو عید که همون روز 13 عید باشه سنگین ترین کشیکی بود که تا حالا داشتم . 5 تا عمل از ساعت 10 صبح تا 5 فردا صبح . 2 تا آپاندیس یه خانم دیابتی با کولیه سیستیت آمفیزماتو یه مورد پپتیک اولسر پرفوره و آخریش هم یه پسر بچه 5 ساله که تصادف کرده بود و ژوژنومش ( قسمت دوم روده باریک ) پاره شده بود و همین عمل آخری هم خیلی برام جذاب بود چون دفعه اولی بود که می دیدم و یه چند تا تکنیک یاد گرفتم و از همه مهمتر عمل که به خوبی تموم شد وقتی قیافه نگران مادر و پدر بچه رو با یه جمله " به خیر گذشت " می دیدم کیف می کردم . ولی خداییش پدرم درومد این بی هوشی ها هم چه بلایی که به سر ما نیاوردن اولین عمل که همون کوله سیستیت آمفیزماتو باشه . عمل روز قبلمون بود که دوستان بی هوشی با این استناد که اگهICU  نباشه مریض رو نمی خوابونن دست ما رو تو حنا گذاشتن . امروز هم که دیر بیدار شدم و وقتی بیدار شدم دیدم میس کال های فراوانی رو گوشی خودنمایی می کنن که الحمدلله انقدر وضعمون خراب بود کسی به ما گیر نداد ولی در کل که دارم نگاه میکنم بد هم نگذشت . کلی میخندیدیم . یه دفعه یکی ازین بچه ها گیر داده بود که بگین مریض بعدیتون کیه من برم بیارمش زود آمادش کنم حالا هی من می گم که بابا من نمی دونم اسمش چی بود بی خیال نمیشه دم به دقیقه میومد می گفت دکتر اسمش یادت نیومد من برم بیارمش . منم از رو شوخی آخرین بار بهش گفتم " آهان اسمش ابولفضل علمدار بود " اینم از اتاق رفت بیرون پیش خودم گفتم ناراحت شد . بعد نیم ساعت اومده میگه " دکتر میگن مریضی به اسم ابولفضل علمدار ندارن که " اینو که گفت همه تو اتاق عمل منفجر شدن . خیلی آدم ساده و با حالیه خودش هم که متوجه شد داشت می خندید . یه جاهایی هم تو این کشیک دردآور بود اونم این بود که برای اولین بار دستم با کوتر سوخت . یکی از مریضا داشت از طحالش خونریزی میکرد که درجه کوتر رو برده بودیم بالا و داشتیم با مود اسپری هموستاز میکردیم که یه دفعه ...
خیلی درد داره لامصب

شروع دوباره

دیروز کشیک عید ما به صورت طوفانی شروع شد . البته یه مریض عملی بیشتر نداشتیم که اونم منو وسطش فرستادن دنبال مشاوره . کلا بیمارستان به هم ریخته هیچ کاری درست انجام نمیشه . همش باید بدویی دارم میمیرم از خستگی مثل چی پشیمون شدم که اومدم کشیک آخر عید رو برداشتم . الانم منتظرم تا یه مریض رو اتاق عمل بگیرم . روز ۱۳ عید هم تشریف داریم