روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

روزمـرگی های یک رزیـدنت جراحـی

خاطرات دوران تحصیل در رشته جراحی عمومی ، زشت و زیبا ، تلخ و شیرین

اولین سوچور لاپاروسکوپی

چهارشنبه طبق معمول لاپاروسکوپی داشتیم اونم چاقی و برای اولین بار ما دست به سوچور داخل شکم شدیم و بسیار حال کردیم. بعد ازون هم یه مریض داشتیم همون که دیشب رضایت به عملش نداده بودن. آوردیم و بازش کردیم و کولون متسع که ندیدیم و به جاش لنف نود های پاراآئورتیک حجیم و یه معده متسع که استاد هم اومدن سر عمل و نهایتاً به فرموده براش گاستروستومی گذاشتیم. بعد ازون هم دوستان سال پایینی یه مریض آپاندیسیت با هم عمل کردن.

شکرآب

نیم ساعتی از شروع روز 4شنبه گذشته روز سه شنبه کشیک بودیم و الانم هستیم . تا الان که اتاق عملی نشدیم. هرچند دو تا آپاندیسیت داریم تو اورژانس کلی هم ویزیت داشتیم. یه مریض بد حال هم مشاوره دادن تو بخش داخلی که اصلا حال و روز خوبی نداشت و اینتوبه بود و از همه مهمتر مادر و پدرش هم نبودن که رضایت به عمل بدن. امروز صبح مراسم maingot خوانی توسط سال دو اجرا شد بعدش که رفتیم درمانگاه فهمیدیم که بین سال یک و اینترن ها شکرآب شده بعد از رایزنی ها و برگشت سال یک از skill lab مراسم گودبای پارتی اینترن ها و شیرینی خوران در آلاچیق برگزار شد و به نظر قضیه هم ختم به خیر شد

شانس که نباشه همینه

از اول صبح که با سر درد و بی حوصلگی بیدار شدم. رفتم بخش بعدشم اتاق عمل اولین عمل هم طبق معمول روزای یکشنبه لاپاروسکوپی بود و هرنی جدار شکم و بنده نقش مترسک دوربین به دست. کم کم دامنه مفصل شانه راستم داره محدود میشه. اینکه تموم شد نوبت رسید به مریضی که کیست هیداتید کبد داشت. و چون قبلا هم ERCP شده بود قرار بود کیسه صفراش هم برداشته باشه و بنده هم کلی صابون به دلم زده بودم که بعد از مدت ها باز دستم به لاپاروسکوپی بره. اولین بخش چیفی کلی کیسه صفرا لاپاروسکوپی رو تنها رفتم بدون اینکه استاد بیاد سر عمل ولی این چند تا بخش جدید انگار قرار نیست نوبت ما بشه. خلاصه با استاد صحبت و یه رضایت ضمنی از استاد که بعدش فرمودن برو آمادش کن و پورت ناف رو هم بزار . ما هم خوشحال و خندان به فرموده عمل کردیم. بعدش خود استاد اومد و پورت های بعدی رو هم گذاشتیم. داخل شکم رو کخ نگاه کردیم یه کیست هیداتید اندازه یه پرتقال چسبیده بود به معده که هرچی هم ساکشن کردن چیزی نیومد. بعد کیست کبد رو ساکشن کردن باز چیزی نیومد حالا این وسط من هی دلم داره پرپر میزنه که کی من برم کیسه صفرا رو درآرم. تو این هاگیر واگیر دوربین هم خراب شد و استاد هم عصبانی شد و گفت open  کنین یعنی اینو گفت انگار آب یخ ریخته باشن رو سرم. خیلی حالم گرفته شد. بعدشم که استاد رفتن بیرون و عمل افتاد گرده اینجانب. همه مدل دردسر داشتم. از اجازه ندان به آزاد کردن کبد بگیر تا خونریزی و هموستاز و ... کیست داحل شکم هم قربونش برم به همه جا چسبیده بود اصلا درنمیومد. آخر پارشیل برداشتم تو بقیه ساکش هم امنتوم چپوندم. یه درن هم گذاشتیم تو کبد. کلا حال گیری خوبی بود. 
عصر پاشا با قیافه چپ شده اومد گفت به جام کشیک وایسا من حال ندارم. بعدشم که مت زنگ زد گفت یه مریض برای مورنینگ فردا آماده کن. الانم که دارم تایپ می کنم دارن یه مریض رو آماده می کنن برای اتاق عمل ..روز خیلی خوبی بود

سرماخوردگی بد دردیه

امروز از خستگی و ضعف در حال موت بودم. صبح که پاشدم خیلی گلودرد داشتم رفتم داروخانه و یه سری دارو گرفتم وقتی رفتم اتاق عمل شربت ضدسرفه رو تقریباً سرکشیدم. نمی دونم چی توش بود که حسابی منگم کرده بود اصلا نمی فهمیدم دوروبرم داره چی میگذره. گفتم یه کم دراز بکشم شاید بهتر بشم. سال یکی رفت یه لیوان قهوه آورد خوردم ولی خیلی اثر نکرد. بعد مریضمون آی سی یو نداشت در حال کنسل شدن بود که بعد از کلی این در اون در زدن جور شد. با این اوصاف دیر خوابید مریض و تا شکم رو باز کردیم استاد هم رسید. اول از همه یه APR داشتیم که خیلی سریع جمع و جور شد. سر عمل با استاد یه مشاعره هم راه انداخته بودیم که خیلی خوب بود کار دیگه داشت به شعرای صحنه دار می کشید که بی خیال شدیم. یعد از اون یه کنسر سیگموئید داشتیم که اون هم انجام شد و بعد در خواب کامل با چشم های باز رفتم سر عمل آپاندیس که البته سال یکی عمل کرد بعدشم اومد پاویون و یه کله خوابیدم

تنهایی

امروز با ژورنال کلاب شروع شد و 3 تا هم مقاله ارائه شد. بعد از جلسه خبر دارشدیم که استاد جوان بخش جدید به سمت " مسئول دستیاران " انتخاب شدند و بسی باعث مسرت خاطر ما شدند و خلاصه تا یک ماهی حداقل پارتی مون قطوره. بعدش با استاد جوان و استاد دیگر بخش روانه شدیم جهت ویزیت بیماران که مصادف شدیم با خیل زیادی از بیماران در لیست عمل که به قول استاد جوان « بیمارستان کانسر هم انقدر کیس نداره که ما الان تو بخش داریم ». بعد از اون مریض کله سیستیت حادی رو بردم اتاق عمل که دیابتی بود و وقتی بازش کردیم روجمون شاد شد چون هم به بد قلق بود ( به قول استاد chegher بود ) و هم اینکه سال دویی رو گفته بودیم بره دنبال بدبختیش دس کم داشتم. سال یکی هم که نمیشه ازش خیلی انتظار داشت

روز خسته کننده

امروز ازون روزای سخت بود. اول با یه هرنی اینگوینال لاپاروسکوپی شروع شد و بعدشم یه کیسه صفرای لاپاروسکوپی که مریض هموفیلی بود و خیلی هم بدقلق بود. کلا باید یه مدرک فیلمبرداری هم به من بدن. اون ور هم سال پایینی ها یه آپاندیس با یه دبرید زخم داشتن. بعدشم که نوبت به مریضای اورژانس رسید یه انسداد شکم داشتیم که تو شهرستان رضایت به عمل و کلستومی نداده بود و بازش که کردیم یه تومور خم طحالی درومد که فقط براش کلستومی گذاشتیم. یه مریض کله سیستیت هم داشتیم و یه مریض الکتیومون هم که اونم هرنی جدار شکم بود و قرار بود لاپاروسکوپی بشه کنسل شد که کلی شاکی بود. 

مریض دوباره خونریزی کرد

نزدیک به یک ساعت از روز 4 شنیه گذشته و ما در کشیک روز قبل به سر می ریم. ظهر که یه مریض رو بردیم اتاق عمل همون محکوم به اعدامی که باز خونریزی داخلی داشت. که تا الان که خوب بوده و امیدوارم بمونه. بعد از اون تقریباً همه چیز stable بود. دو تا ترومایی بود که اونا هم خیلی با ما کاری نداشتن . یه مریض هم کانسر رکتوم داشتیم با متاستاز های متعدد که با درد شکم اومده بود و به سرویس داخلی منتقل شد. یه مشاوره هم داشتیم مریض با GI bleeding که مثل اینکه از ظهر خونریزی داشته ولی ساعت 7 به ما خبر دادن و موقعی که ما دیدیمش با دوپامین فشارش به زحمت به 6 میرسید. فلوی گوارش هم اومده بود تا آندوسکوپیش کنه که قبل از اون ارست کرد و expire شد. 

استپلری که وا رفت

امروز که با مورنینگ شروع شد یه آبسه توبواوارین که کلی حرف و حدیث داشت و یه مریض هم که به دنبال آندوسکوپی و ERCP دچار پریتونیت و پرفوراسیون دئودنوم شده بود. بعد از اون هم رفتیم اتاق عمل. امروز با استاد جوون و پرطرفدار بخش جدید عمل داشتیم اول قرار شد که یه برست عمل بشه که گفتن مریض با توده شکمی خوابیده. بازش که کردیم یه توده تو سیگموئیدش داشت که رزکشن آناستوموز کردیم و آناستوموزش هم با استپلر خطی انجام دادیم که استپلر دومی خوب نگرفت و به توصیه استاد اون قسمت رو از اول با دست دوختیم. بعد از اون یه اونکوپلاستی داشتیم بعد از اون رفتم سر یه توده بزرگ ناحیه آگزیلا که یکی از متهمین برست بود و یکی از تشخیص هاش این بود که منشا اون از برسته. در حد امکان و به قول معروف تا حدی که در حد توانایی ما بود آزادش کردم بقیش که رفته بود سمت شریان آگزیلا رو محول کردیم به استاد و این هم تموم شد. بعد از اون تا سال یک و دو پوست و بزنن یه بیوپسی لنف نود هم انجام دادم. گلودرد بدی گرفتم . سرما خوردگی سوغات یکی از دوستانه. 

بخش جدید

شنبه:
اولین روز بخش جدید بود و ساعت 5.30 بیدار شدم و با سال یک رفتم بخش رو دیدم و تقریبا 24-5 تایی مریض رو دیده بودم که ریاست محترم بخش اومدن و راند رو از اول برگزار کردیم. چند دقیقه بعد هم یکی از اساتید دیگه که دستی در لاپاروسکوپی هم دارن به جمع ملحق شد. بعد ازون رفتیم اتاق عمل و یه هرنی اینگوینال به همراه یه هرنی نافی و یه عفونت مش رو عمل کردیم.
یک شنبه :

امروز دو تا عملی قطعی داشتیم و یه عمل هم رزرو بود. اول از همه یه خانم رو برای هرنی پارا استومال آوردیم که قرار بود لاپاروسکوپی بشه . که استاد دیر اومدن و ما مریض توده برست رو گرفتیم. استاد که اومدن رفتیم سراغ اون مریض و پدری از ما به در آمد که اون سرش ناپیدا. از بس خودم رو کج و کوله کردم تا برای استاد دوربین بگیرم هیکلم مثل مترسک شد 

مریض بد حال در آخرین شب

امروز آخرین روز بخش هپاتوبیلیاری بود. اول از همه که رفتیم جلسه موربدیتی - مورتالیتی. بعدشم رفتیم جلسه معرفی مریضا و دیگه همین جور موندیم تا شب که زنگ زدن مریض بدحال داریم و GI bleeding و خلاصه رفتم بعد از مدت ها دوباره CV line گذاشتم ازون ور هم مشاوره اورژانس برای آندوسکوپی که با خشم فراوان رزیدنت محترم داخلی مواجه شدیم و ..امیدواریم تا صبح به خیر بگذره